فراموش شدگان
فراموش شدگان

فراموش شدگان

اشعار دلتنگی ام

مثل قالی نیمه تمام
به دارم کشیده‌ای
یا ببافم، یا بشکافم
اول و آخر که به پای تو می‌افتم…!



من درگیر توام درگیر یک هم آغوشی وهم انگیز میان ظهر داغ تابستان شبیه عشق بازی شالیزار و باد شبیه عطر نمناک گیسوان بافته من درگیر یک خمیازه عاشقانه ام…!


اصلا بیا این قهوه را بگیر بنشین کنار من تا صبح ،‌ از عشق حرف بزنیم می‌دانی که ؟ حرف حرف می آورد عشق ،‌ بوسه…!


و عشق سوء تفاهمی ست که با متأسفم گفتنی تمام می شود …!



این شهر هم رقیبِ من است وقتی تو در هوایِ آن نفس می‌کشی…!

نظرات 1 + ارسال نظر
موش موشی جمعه 15 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 19:30

واقعا نظرت اینه عشق یه سوء تفاهم هست که با متاسفم گفتن تموم میشه نیما /
اخه این چه نظر احمقانه ای نسبت به عشق /
تو اصلا معنی عشق رو نمیفهمی /
تو اصلا از عشق چی میدونی /
یه هم اغوشی یه شب مستی یه بوس بعد هم برو رد کارت اره ....
برات متاسفم من دارم با عشق نافرجام زندگی می کنم بیا تا عشق و برات معنی کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد