فراموش شدگان
فراموش شدگان

فراموش شدگان

عید داره میاد و یکسال دیگه از خاطره ها دورتر میشیم !!

چهارزانو میشینم ، چشمامو می بندم و میرم تو فکر. مثل ایکیوسان. میرم به کودکی. دلتنگی هامو، ‌خاطره هامو ورق می زنم..

یادش بخیر..

دلم برای معصومیت هایدی تنگه ، برای اون چهره ی غمگین حنا پشت ماشین نخ ریسی. برای شجاعت های پسر شجاع و پیپِ پدرش.

دیگه تو کوچه خیابونا اثری از رد پای ترنادو نیست. روی در و دیوارهای شهر علامت z نمیبینم. حتی روی شکم چاق گروهبان گارسیا ها.

هنوز وقتی دریا می رم دلم یه غول خوشگل صورتی میخواد. دوست دارم محکم بشینم پشت سرندیپیتی و همه ی دریا رو زیر آبی بریم.

این روزا روی پاگرد پله ها هرچقدر هم منتظر بمونی ،‌ حتی سایه ی بابالنگ درازو هم نمیتونی ببینی.

مادربزرگه اگه الان زنده باشه ، فکر کنم دیگه تنهاست. یا شاید با هاپوکمار. من از همون اول می دونستم هیچکس جز هاپوکمار از ته دل مادربزرگه رو دوست نداره.

دلم برای تام سایر و هاکلبری هم خیلی تنگه. رفیق هم رفیقای قدیم.

هنوزم وقتی یاد غربت و عشق گالیور میفتم دلم میگیره.

این روزا دیگه کسی واسه رسیدن هاچ به مادرش دعا نمیکنه.

اون موقعا ،‌ آدم اخموها رو هم می شد دوست داشت. دلم برای کاکروی دوست داشتنیم تنگ شده. به دلم موند که یه بار تیم سوباسا رو شیش تایی کنن...

اون روزا هرچی اسفناج می خوردم ، بازوهام مثل بازوهای ملوان زبل قلمبه نمی شد..

هنوز کارهای خارق العاده ی کارگاه گجت خودمونو خیلی دوست تر دارم از آتیش بازی های این بِن تِن..

بشکن ! من نمیشکنم! چی بود چی بود؟ شیشه شکست!

شیشه نبود ،‌ پس چی شکست؟ .... اَلسون و وَلسون قلب منو شکستن ،‌ چه شیطونایی هستن ...

نظرات 9 + ارسال نظر
علی رضا پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:34

یعنی عید امسال کنار ننجونت میشینم با هاش عکس یادگاری بگیرم.

علی رضا پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:37

یه عکس یادگاری با ننجونت انداختم اونم دقیقا همین ژست تورو گرفته بود البته تو هامبورگ

نسرین پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:59

یه خطره واست میگم هیچ وقت ازیادم نمیره ولی هرسالی که میگذره ازش دورتر میشم:
با دوستام هرروزظهر که ازکلاس برمیگشتیم زنگ خونه هارو میزدیمو در میرفتیم
یه خونه بودخیلی باکلاس بود هروقت زنگشو میزدیم یه مرده چاق با شلوارک میومددم در ماهم میرفتیم تو کوچه بقلیش هرهر بهش میخندیدیم آخه هرروز یه ساعت و یه زمان زنگشومیزدیم اونم بایه تیپ میومد درووامیکرد
خلاصه یه روز که زنگوزدیم رفتیم توکوچه ازپشت سرمون اومدبیرون گفت پس شماییدمردم آزاری میکنید
الان زنگ زدم ۱۱۰بیادجمتون کنه ماروبگوگریه التماس که غلط کردیم دیگه این کارارو نمیکنیم
خلاصه باهزاربدبختی ولمون کردبریم
بعدجالب اینجاس فرداش همون موقع زنگشو زدیم دررفتیم کلی فازمیداد

nafiseh پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:27

عید داره میاد و یک سال خاطره به خاطره هامون اضافه میشه....از خاطره هامون دور نمیشیم چون باهاشون زندگی میکنیم...فقط کاش سال که نو میشه کینه اونایی که دلمونو امسال شکستن یادمون بره

آشنا پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:49

هادی و هدی،محله برو بیا ،چوبین،آقای حکایتی ... وااااای که چه دورانی بود . همیشه دلمون میخواست زودتر بزرگ بشیم...نمیدونستیم دردسرای بزرگ شدن خیلی بیشتره!!

vajiheh پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:58

هفت سین آیه های قرآن :

1- سَلَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُم فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ ( سوره رعد آیه 24 )

2- سَلَمٌ قَوْلاً مِّن رَّبٍّ رَّحِیمٍ ( سوره یس آیه 58 )

3- سَلَمٌ عَلَی إِبْرَهِیمَ ( سوره صافات آیه 109 )

4- سَلَمٌ عَلَی مُوسَی وَ هَرُونَ ( سوره صافات آیه 120 )

5- سَلَمٌ عَلَی إِلْ یَاسِینَ ( سوره صافات آیه 130 )

6- سَلَمٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ ( سوره صافات آیه 181 )

7- سَلَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ ( سوره قدر آیه 5 )


هفت سین باستانی : سیب سرخ ، سنجد ، سماق ، سرکه ، سمنو ، سبزه ، سیر

هفت سین رزمندگان در زمان جنگ : سرنیزه ، سیم خاردار ، سنگر ، سیم چین ، سنبه ، سجاده ، سینه خشاب

هفت سین روستایی : سبزه ، سنبلاتیو ، سه پایه ، سبد ، سیل بند ، سبو ، سبوس


هفت سین رایانه ای : سرور ، سی پی یو ، سیستم ، سوکت ، سی دی رام ، سی دی رایتر ، سیم


هفت سین بدن : سر ، سیاهرگ ، سرخرگ ، سر انگشت ، سنگ کلیه ، سینه ، ساق

هفت سین حیوانات : سگ ، سوسمار ، سنجاقک ، سنجاب ، سوسک ، سار ، سمور

هفت سین مورد علاقه خانم ها : سبزه ، سکه ، سرمه ، سفیداب ، سرخ آب ، سفره ، سوزن


هفت سین حافظ :

1- سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد

2- سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

3- سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند

4- سلامی چو بوی خوش آشنایی
بر آن مردم دیده روشنایی

5- ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
این بحث با ثلاثه غساله میرود

6- ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیان باز درگرفت

7- سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم


هفت شین : شب ، شیرین پلو ، شمع ، شیر ، شکر ، شیرینی ، شمعدانی

آرشیدا پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:06

عید بهانه ایست برای مرور فهرست صمیمی ترین دوستان

نسرین شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:59

اینم یه خاطره دیگه ازبابام:

تو ترافیک گیر کرده بودیم که یه BMW 530 اومد بغلمون,

به بابام گفتم بابا یه دونه از این بی ام و ها بگیر،

بابام گفت ماشین ماشینه دیگه چه فرقی داره..؟

ببین الان هم ما تو ترافیک گیر کردیم هم این یارو....!!

یعنی خداوکیلی تا حالا اینجوری قانع نشده بودم...

نسرین شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:02

تو دوران مدرسه هفته آخر عید که میشد همه قول وقسم می خوردیم جمعا نیایم مدرسه!

فردا که میشد همه اومده بودن ببینن کی نیومده.

یعنی عاشق اون اتحادمون بودم !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد