بگذار روزگار هرچقدر میخواهد پیله کند،
چه باک، وقتی یقین داریم که پروانه میشویم .
فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست ... اما حیف این تازه اول یک زندگیست
زندگی چیزیست شبیه یک حباب ... عشق آبادیه زیبایی در سراب
فاصله با آرزو های ما چه کرد ... کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد !!!
خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:
او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.
او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد.
او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
گفتمش نقاش رانقشی بکش اززندگی
باقلم نقش حبابی برلب دریا کشی
چه سرنوشت غریبی
که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت
ولی به فکر پریدن بود...
روزی انسان ازپروردگار پرسید: خدایا اگرهمه چیز در سرنوشت ما نوشته شده است پس آرزو کردن ما چه فایده ای دارد؟
پروردگارخندید و گفت: شاید من نوشته باشم : هرچه آرزو کرد!!!
سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد تندیسی زیبا نخواهد شد؟!
از زخم تیشه ها خسته نشو ! که وجودت شایسته تندیسی زیباست.
واست شب اس ام اس زدم که بگم دنیام تاریکه مثل شب ، تنهام مثل ماه ، کوچیکم مثل ستاره اما دوست دارم قد آسمونی که اندازه نداره . . .
.
***************************************
.
امشب به رسم عاشقی یادی ز یاران میکنم
در غربتی تاریک و سرد ، از غم حکایت میکنم
امشب وجودم خسته است ، از سردی دلهای سرد
آیا تو هم در یاد من هستی در این شبهای درد ؟
.
***************************************
.
شبی از شبها تو به من گفتی که شب باش . . .
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فانوس شب من باشی . . .
.
***************************************
.
شب شده ، نردبون گذاشتم بری سر جات بخوابی ماه من . . .
.
***************************************
.
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب
تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه
چه آتش ها که در این کوه بر پا می کنم هر شب
.
***************************************
.
امشب رها از زمان !
تنها به تو می اندیشم . . .
آهنگ های تکراری !
خاطرات تکراری !
و اشک های تکراری !
تکرار در بودن تو که هیچ گاه تکراری نمی شود !
این بی نهایت من است . . .
.
***************************************
.
سیاهی شب را در چشمانت به بند میکشم تا هربار که به تو مینگرم زیبایی نور ماه را تنها در چشمان تو ببینم . . .
.
***************************************
.
آوای شب
چه ازدحامی به پا کرده ای در من !
همین تو یک نفر !!
.
***************************************
.
بیا با هم بشنیم کنج یه شب
بشینیم چند تا ستاره بشمریم
نشون شهر همیشه روشنو
به دلی که غم نداره بسپریم
اگه میخواییم واسه ی هم بمونیم
بیا تو عطر گلها لونه کنیم
بیا رو لبای غمگین وفا
صدای گریه رو وارونه کنیم
.
***************************************
.
شبها که بی تو پلک غزل بسته می شود ، از لحظه های بی تو دلم خسته می شود ، باور نمی کند دل مغرور و ساکتم ، هر لحظه بیشتر به تو وابسته می شود . . .
.
***************************************
.
عشق لالایی بارون تو شباست / نم نم بارون پشت شیشه هاست / لحظه ی شبنم و برگ گل یاس / لحظه ی رهایی پرنده هاست / لحظه ی عزیز با تو بودنه / آخرین پناه موندن منه
.
***************************************
.
دل من ترانه دارد ، غم عاشقانه دارد / به هوای روی ماهت ، همه شب بهانه دارد . . .
.
***************************************
.
نیمه شب صورتم را به خدا خواهم کرد
خواهش دیدار تو را خواهم کرد
تا جان دارم و درسینه نفس
به تو و عشق تو ای دوست وفا خواهم کرد
کجا دنیا بی ارزشه بی ادب
با سلام خسته نباشی خدمت شما و همکاران زحمت کشتان و مقام معظم رهبری و رئیس جمهور عزیز و خانواده محترم شهدا و جانبازان عزیز مخصوصا مردم عزیز اصفهان و حومه نظری ندارم!!!!
حالا که اصرار داری نظر میدم!
بستگی به نیتت داره بازم
اگه نیتت صاف بگیره کج وایسی دنیا بی ارزشه
ولی اگه نیتت کج بگیری و صاف وایسی بازم دنیا بی ارزشه!
ولی اگه جفتشو صاف بگیری بازم بی ارزشه!
در نتیجه دنیا چیز با ارزشیه ان شاآلله قسمت شه باهم بریم اون دنیا
هان چی میگه؟؟!!!
التماس دعا اخوی!!
وقتی تو این دنیا اون چیزی رو که دوست داری، بدست نیاری و یا اگرم بدست بیاری، آسون از دست بدی، خود دنیا واست چه ارزشی داره؟ ولی میخوام واسه اینکه دنیا واسم با ارزش شه، بجنگم!
رمز عاشقی
تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟
تو آیا با شقایق بودهای گاهی؟
نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟
تو آیا قاصدکهای رها را دیدهای هرگز،
که از شرم نبود شادپیغامی،
میان کوچهها سرگشته میچرخند؟
نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی میکند
چیزی نمیخواهد
و چشمان تو آیا سورهای از این کتاب هستی زیبا،
تلاوت کرده با تدبیر؟
تو از خورشید پرسیدی، چرا
بیمنت و با مهر میتابد؟
تو رمز عاشقی، از بال پروانه، میان شعلههای شمع، پرسیدی؟
تو آیا در شبی، با کرم شبتابی سخن گفتی
از او پرسیدهای راز هدایت، در شبی تاریک؟
تو آیا، یاکریمی دیدهای در آشیان، بیعشق بنشیند؟
تو ماه آسمان را دیدهای، رخ از نگاه عاشقان نیمهشبها بربتاباند؟
تو آیا دیدهای برگی برنجد از حضور خار بنشسته کنار قامت یک گل؟
و گلبرگ گلی، عطر خودش، پنهان کند، از ساحت باغی؟
تو آیا خواندهای با بلبلان، آواز آزادی؟
تو آیا هیچ میدانی،
اگر عاشق نباشی، مردهای در خویش؟
نمیدانی که گاهی، شانهای، دستی، کلامی را نمییابی ولیکن سینهات لبریز از عشق است…
تو پرسیدی شبی، احوال ماه و خوشه زیبای پروین را؟
جواب چشمک یک از هزاران اخترِ آسمان را، دادهای آیا ؟!
ببینم، با محبت، مهر، زیبایی،
تو آیا جمله میسازی؟
نفهمیدی چرا دلبستِ فالِ فالگیری میشوی با ذوق!
که فردا میرسد پیغام شادی!
یک نفر با اسب میآید!
و گنجی هم تو را خوشبخت خواهد کرد!
تو فهمیدی چرا همسایهات دیگر نمیخندد؟
چرا گلدان پشت پنجره، خشکیده از بیآبیِ احساس؟
نفهمیدی چرا آیینه هم، اخمِ نشسته بر جبینِ مردمان را برنمیتابد؟
نپرسیدی خدا را، در کدامین پیچ، ره گم کردهای آیا؟
جوابم را نمیخواهی تو پاسخ داد، ای آیینه دیوار!!؟
ز خود پرسیدهام در تو!
که عاشق بودهام آیا!!؟
جوابش را تو هم، البته میدانی
سکوت مانده بر لب را
تو هم ای من!
به گوش بسته میخوانی
دنیای بی ارزش عمته